چند روزی است حال دلم خوب نیست،
نه از رنگ و جنس خوب نبودنهای گذشته
بلکه از جنسی کاملا متفاوت و یگانه.
دلم، عقلم، زبانم، حواسم و همه چیزم در کنار عزیزی است که چند روزی است به رسم نامروتی این دنیای پست، روزگارش را نه در کنار فرزندش که در بیمارستان سپری میکند.
نمیدانم با تقدیر چه کنم
نمیدانم چگونه بر سرش فریاد بزنم
نمیدانم نمیدانم نمیدانم .
نمیدانم ,روزی ,سپری ,میکند ,بیمارستان ,روزگارش ,چند روزی ,در کنار ,روزی است ,بیمارستان سپری ,در بیمارستان
درباره این سایت